دبیرستان پسرانه شهید محمد آبادی

به سایت اطلاع رسانی دبیرستان پسرانه روستای بدرآباد از توابع نرماشیر بم خوش آمدید

دبیرستان پسرانه شهید محمد آبادی

به سایت اطلاع رسانی دبیرستان پسرانه روستای بدرآباد از توابع نرماشیر بم خوش آمدید

احسان و نیکو کاری

از منظر عقل و دین برای رسیدن به مقامهای عالی انسانی، «احسان به نیازمندان» بهترین روش به شمار می رود و تمام ادیان و مذاهب این شیوه را در شمار ارزشها و اصول خود گنجانده اند. اساساً کسانی که از این ویژگی  برخوردار نباشند، نه تنها نمی توانند پایگاه معنوی و درجات عالیه آن را کسب کنند، بلکه جایگاه اجتماعی خود را نیز از دست می دهند و مطرود انسان های محیط اطراف خود می شوند. به همین دلیل نیکوکاری و احسان در کنار سایر ارزشهای مهم در آیات وحی مطرح شده است. در سوره نحل آیه 90 آمده است: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد.» در متون دینی ما بویژه در قرآن  کریم، این عمل معنوی در قالب واژه های «خیرات»، «انفاق»، «احسان»، «قضای حوائج نیازمندان» و «بِر» بیان شده است.

* نشانه اهل ایمان
خداوند متعال در آیات خود یکی از نشانه های اهل ایمان را احسان و نیکی در بذل اموال اعلام کرده و در کنار ایمان به غیب و اقامه نماز، می فرماید: «پارسایان هدایت یافته، غیب را باور کرده و نماز را به پا می دارند و از نعمتهایی  که برایشان ارزانی داشته ایم، در راه خدا احسان و انفاق می کنند.»(بقره/3)
علامه طباطبایی در تفسیر آیه «ان ا... یأمر بِالعدل والاحسان» می نویسد: «احسان، خیر و نیکی رساندن به دیگری  است، بدون اینکه عوض آن را از طرف مقابل توقع داشته باشد. احسان و نیکوکاری علاوه بر اینکه مشکلات فقرا و درماندگان را برطرف می کند و محبت و رحمت را در جامعه توسعه می دهد، آثار مهمترش به خود نیکوکار برمی گردد؛ چون باعث می شود ثروت در اجتماع به گردش درآید و امنیت و رفاه عمومی پدید آید و نگرانی و اضطراب به مودت و اعتماد و اطمینان تبدیل گردد.» (تفسیرالمیزان، ج 12، ص 332) و در مقابل به ثروتمندان بی  درد و کسانی که از داراییهای خود به شدت مواظبت کرده و از احسان و نیکوکاری  خودداری می کنند، به عذاب دردناک وعده داده و فرموده است: « کسانی را که سرمایه ها و اموال بی شمار خود از طلا و نقره را ذخیره می کنند و در راه خدا احسان و انفاق نمی کنند، به مجازات دردناک و سختی بشارت بده!»( توبه/ 34) در ادامه آیه به وضعیت اسفبار آنان در روز قیامت  اشاره کرده و چگونگی مجازات آنان را بیان می کند. از منظر وحیانی قرآن، شاخص ترین ویژگی اهل ایمان سبقت  در انجام کارهای خیر و احسان و انفاق است. در سوره مؤمنین، اهل ایمان را این گونه توصیف می کند: «آنان در کارهای نیک شتاب می ورزند و در انجام آن سبقت می جویند.» (مؤمنون/ 61)
انفاق و احسان یک قانون عمومی در جهان  آفرینش است و اساساً زندگی اجتماعی بدون نیکوکاری معنا و مفهوم ندارد. انفاق فقط در محدوده بذل اموال  نیست، بلکه در حوزه تمام مواهب مادی و معنوی است و خداوند هم می فرماید که از آنچه به آنان روزی داده ایم،  انفاق و احسان می کنند، اعم از مال و علم و نفوذ اجتماعی و... این خصلت نیکو یکی از ویژگیهای اهل ایمان  به شمار می آید. (تفسیر نمونه، ج 1، ص 74) در هر صورت، احسان و انفاق از مصادیق نیکوکاری به شمار می روند و در قرآن بارها از آنها یاد شده است. در کلام امام صادق (ع) هم این دو لفظ مترادف و با هم به کار رفته است. وقتی «ابی وداد حناط» از امام  صادق (ع) پرسید: احسان به پدر و مادر که در قرآن آمده یعنی چه؟ حضرت فرمود: «یعنی با پدر و مادر نیک  رفتاری  کنید و نگذارید که آنان نیازهای خود را از شما در خواست کنند. مگر خداوند نمی فرماید که شما به مقام ابرار نمی رسید، مگر اینکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.» (الکافی، ج 2، ص 157)

اسوه های نیکوکاری
الف) اهل بیت(ع)  
قرآن کریم با ارائه الگوهای شایسته در عرصه نیکوکاری، مسلمانان را به این صفت پسندیده ترغیب و تشویق  می کند. در آیاتی از کلام الهی، خداوند متعال ضمن اشاره به نیکوکاران راستین، به نحو شایسته  ای از آنان تجلیل می کند. در سوره انسان، اهل بیت رسول خدا(ص) به عنوان الگوی نیکوکاران مطرح شده اند و قرآن در این  زمینه می فرماید: « طعام خود را با اینکه به آن نیاز شدید دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند و می گویند: ما به خاطر خدا شما را اطعام می کنیم و هیچ گونه پاداش و سپاسی از شما انتظار نداریم.» (انسان/ 8 و 9) در ادامه آیه به پاداش شایسته این گونه نیکوکاران اشاره کرده و جزای آنان را سربلندی در قیامت، غرق شدن در شادی و سرور و دخول در بهشت و بهره مندی از نعمتهای فراوان آن مقرر می دارد و می فرماید: «به خاطر عمل پسندیده احسان و نیکوکاری، خداوند آنان را از بدیهای روز قیامت نگه می دارد و آنان را می پذیرد، در حالی که غرق شادی و سرورند و در برابر صبرشان در انجام کارهای نیک، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنان پاداش می دهد.» (همان/ 11 و 12)
ب) پیامبران الهی
در سوره یوسف(ع) از نیکی آن پیامبر الهی به برادران و پدر و مادر خود خبر می دهد و در سوره مریم حضرت  یحیی(ع) را در زمره رهبران نیک رفتار به شمار آورده، می فرماید: «او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار و خوش رفتار بود و هرگز متمرد و نافرمان نبود.»
در سوره قصص به بیان دو ویژگی مهم انسانهای نیکوکار (شایستگی و امانتداری) پرداخته و با نقل داستان  حضرت موسی (ع) خدمات شایسته آن پیامبر آسمانی را متذکر شده و می فرماید که موسی(ع) هنگامی که به چاه آب در مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا مشاهده کرد که چهارپایان خود را سیراب می کنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه نزدیک نمی شوند. موسی(ع) به آن دو گفت: کار شما چیست؟ چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟ گفتند: ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپانها همگی خارج شوند. و پدر ما پیرمردی  کهنسال است. موسی(ع) برای گوسفندان آن دو آب کشید. سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: پروردگارا! هر خیر و نیکی که بر من بفرستی، به آن نیازمندم.
ج) افراد شایسته
«حبیب نجار» از دیگر چهره های قرآنی در عرصه احسان و نیکوکاری است که مورد تمجید و ستایش ویژه  خداوند متعال قرار گرفته و به عنوان اسوه خیرخواهان معرفی می شود. آن مرد مؤمن برای حمایت از رسولان الهی  به نیکترین عمل دست زد و از هدف و مرام آنان در سخت ترین شرایط دفاع نمود و در این راه به شهادت رسید. خداوند متعال نیز او را در جایگاه نیکوکاران مسکن داد. (تفسیر مجمع البیان، ج 8، ص655)

نشانه نیکوکاری
قرآن در بخش دیگری در موضوع نیکوکاری، به میزان و نشانه آن پرداخته و به معیار واقعی نیکوکاران اشاره  کرده، می فرماید: «هرگز به حقیقت نیکوکاری و احسان نمی رسید، مگر اینکه از آنچه شدیداً به آن علاقه دارید، در راه خدا انفاق کنید.» (آل عمران/ 92)

پاداش نیکوکاران
نیکوکاران به عنوان بندگان شایسته و صالح خداوند در آیات متعدد قرآن مورد توجه و عنایت ویژه هستند وخداوند متعال، مکرر آنان را مورد تشویق و تمجید قرار می دهد و زیباترین هدیه ها و عطایا را در مقام قرب  خویش برای آنان منظور می کند. از جمله می فرماید:
یقیناً نیکوکاران غرق در نعمتهای فراوان خواهند بود. آنان بر تختهای آرام  بخش بهشتی تکیه زده و ]مسرور از آن همه نعمت [به  زیباییهای بهشت می نگرند. در چهره های شاداب و پرطراوت آنان، نشاط و نعمت را می بینی و می شناسی، آنها از شراب طهور، زلال و دست  نخورده و سر به مهر بهشتی می نوشند و سیراب می شوند. مهر آن نوشیدنی ها از مُشک  است. پس شایسته است که برای رسیدن به این نعمتهای بهشتی، مشتاقان بر یکدیگر پیشی بگیرند. این شراب  طهور آمیخته با «تسنیم» است؛ همان چشمه ای که مقربان از آن می نوشند.» (مطففین/ 28 - 21)
خداوند متعال بندگان خود را چنان به شرکت در این مسابقه و رسیدن به جوایز ارزنده آن تشویق می کند که  تمام سعادت طلبان و حقیقت جویان همواره خود را به ورود در این وادی آماده کرده و رسیدن به آن را آرزو می کنند. امام سجاد(ع) در دعای مکارم الاخلاق، قرار گرفتن در ردیف نیکوکاران را از خداوند طلب می کند و می فرماید: خدایا! انجام کارهای خیر برای مردم را به دست من اجرا کن!»

شرایط نیکوکاری
از منظر کلام وحی پذیرش امر مقدس نیکوکاری زمینه ها و شرایط خاصی را می طلبد و از هر راهی نمی توان  وارد این عرصه خداپسندانه شد؛ زیرا کسب سرمایه های معنوی به بستر پاک و سالم نیاز دارد. قرآن در سوره بقره  می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید!از قسمتهای پاکیزه اموالی که از طریق کسب و تجارت به دست  آورده اید و از آنچه از زمین برای شما بیرون آورده ایم (از منابع و معادن و درختان و گیاهان و محصولات  کشاورزی) احسان کنید و برای این عمل نیک به سراغ اموال ناپاک و آلوده نروید.» (بقره/ 267)
بنابراین، نیکوکاری زمانی نتیجه  بخش خواهد بود که اموال بخشیده شده از راه حلال و منبع پاک به دست آمده  باشد و گرنه برای صاحب احسان سود و بهره  ای در پی نخواهد داشت. (مجمع البیان، ج 2، ص 656) در سوره توبه نیز با تأکید بر این شرط اساسی احسان، خواستار رفع موانع پذیرش است و در پیش گرفتن شیوه ای صحیح و اصولی را پیشنهاد می کند و خطاب  به آلودگان و ریاکاران می فرماید: «بگو! چه از روی میل و رغبت و چه با اکراه و بی میلی انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نمی شود؛ زیرا گروهی فاسق می باشید و هیچ چیز مانع پذیرش انفاقهای آنان نشد، جز اینکه به خدا و پیامبرش کفر ورزیدند و نماز به جا نمی آورند، مگر با حالت کسالت و انفاقشان نیز با کراهت همراه است. (توبه/ 53 و 54)
طبق این بینش قرآنی، تقوا و پاکدامنی اساسی ترین شرط نیکوکاری برای یک مسلمان محسوب می شود؛ زیرا اگر احسان به خاطر مصالح دنیوی و مقاصد شیطانی و هواهای نفسانی صورت گیرد، در تکامل روح و روان انسان تأثیر ندارد و ارزش واقعی خود را از دست خواهد داد. به همین جهت، خداوند متعال تمام نیکیها و اعمال  خیر را بر اساس تقوا می پذیرد و می فرماید: «خداوند متعال اعمال نیک را فقط از پرهیزگاران و تقوا پیشه گان می پذیرد.» (مائده/ 27) امام حسین (ع) این شرط اساسی احسان را به شکلی زیبا توضیح داده است. محدث نوری می نویسد: «هنگامی که به آن حضرت خبر دادند عبدا... بن عامر - از کارگزاران حکومتی دستگاه  ستمگر بنی امیه - چنین و چنان صدقه داده و عده زیادی برده آزاد کرده است، امام حسین(ع) فرمود: مثل عبدا... بن  عامر همانند کسی است که از حاجیان و راهیان خانه خدا سرقت کرده و سپس اموال دزدی را صدقه می دهد.
آنگاه  افزود: احسان پاکیزه، شایسته کسی است که در راه کسب سرمایه اش، پیشانی او عرق نموده و صورتش غبار آلود شده است. وقتی از امام صادق (ع) سؤال شد: منظور حضرت از نیکوکار شایسته چه کسی است؟ فرمود: علی بن  ابی طالب (ع)» (مستدرک الوسائل، ج 7، ص 244)
اساساً انفاق و احسان برای تقرب به خداوند متعال صورت می گیرد و برای این منظور باید از اموال  پاکیزه و حلال استفاده کرد؛ زیرا مردم وقتی می خواهند به سلاطین و شخصیتهای بزرگ تقرب جویند، بهترین و دوست داشتنی ترین اموال خود را هدیه می برند، در حالی که آن پادشاهان همانند خود آنان انسان هایی  ضعیف و ناتوانند، پس چگونه ممکن است که انسان به پیشگاه خداوند که تمام عالم هستی از اوست، با  اموالی بی ارزش و آلوده و نامرغوب، تقرب جوید.

راستگویی

راستی و درستی یکی از فضایل بزرگ انسانی است که در همه مکاتب الهی و حتی مکاتب مادی دارای ارزش والا است. برعکس آن، دروغ و دروغگویی است که در همه مکاتب به ویژه مکتب اسلام منفور بوده و سرچشمه گناهان بسیار شمرده شده است.
در این مقاله نویسنده کوشیده است نگاهی اجمالی به آثار و نشانه های راستگویی داشته باشد. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
¤ ¤ ¤

کارکردهای راستگویی
یکی از یاران پیامبر(ص) از این که گرفتار گناه می شود به پیامبر(ص) گلایه برد و خواستار راهنمایی آن حضرت شد. پیامبر(ص) به وی می فرماید: دروغ نگو! آن شخص گفت: همین. پیامبر(ص): فرمود: همین و بس. مرد رفت و در برابر امری قرار گرفت که گناه بود و چون خواست آن را مرتکب شود گفت اگر پیش پیامبر(ص) رفتم و گفت این کار را کردی چه بگویم؟ دروغ بگویم. من که وعده داده ام دروغ نگویم. چند مسئله دیگری نیز رخ داد و او برای این که به پیامبر دروغ نگوید از ارتکاب آن خودداری کرد. این گونه است که رفتار خود را اصلاح کرد.
قرآن در آیات 70 و 71 سوره احزاب به تأثیر و کارکرد راستگویی مومنان در گفتارشان اشاره کرده و آن را سبب اصلاح اعمال آنان می داند. از این رو فرمان می دهد برای این که اعمال ایشان به اصلاح گرایید همواره قول سدید و گفتار خالی از هرگونه شائبه دروغ و لغو بگویند و سخنی را بر زبان آورند که ظاهر آن با باطن آن موافق باشد. (مجمع البیان ج 7 و 8 ص 584)
در آیه 20 و 21 صداقت و راستگویی را موجب تسلیم شدن شخص در برابر دستورهای خداوند و آموزه های وحیانی آن می شمارد. علامه طباطبایی در تفسیر آیه می نویسد: برخی «طاعه و قول معروف» را خبر مبتدای محذوف دانسته اند که در اصل «امرهم یا ایمانهم بنا طاعه» بوده است. بدین معنا که هرگاه سوره ای نازل می شود اگر اظهار طاعت کنند و به هنگام عمل نیز با صدق و راستی آن را به اجرا درآرند برای آنان بهتر است. (المیزان ج 18 ص 239)
بنابراین کسانی که اهل صداقت و راستی هستند کسانی هستند که در برابر آموزه های وحیانی تسلیم می باشند و هرگز بر خلاف آن عمل نمی کنند و رفتارشان همواره در چارچوب آموزه های دینی است و گامی برخلاف آن برنمی دارند.
اصولا رستگاری جز با راستگویی امکان پذیر نیست و کسی که دروغ می گوید و ظاهر کلامش با باطن آن موافقت ندارد و بر خلاف واقع سخنی را بر زبان می راند نمی تواند امید به رستگاری داشته باشد. خداوند در آیه 119 سوره مائده می فرماید: روز قیامت تنها کسانی رستگار می شوند و از آتش دوزخ رهایی می یابند که راستگو باشند. امروز روزی است که تنها صدق و راستی راستگویان است که به فریاد ایشان می رسد و سربلند و پیروز از آزمون دنیا بیرون می آیند.
درحقیقت کسانی که راستگویی را منش و روش خویش قرار داده اند و در هر حال و مقامی راستگویی می کنند و سخنی به دروغ بر زبان نمی رانند در قیامت از راستگویی خویش بهره مند می شوند. (مائده آیه 119)
از دیگر آثار راستگویی که در آیات 35 و نیز 70 و 71 سوره احزاب بدان اشاره شده است بهره مندی از مغفرت الهی است. به این معنا که راستگویان در پوشش خالص الهی قرار می گیرند و خداوند آنان را از شر و آسیب اموری زیانبار حفظ می کند.چون اهل راستگویی و صداقت هستند در دام گناه نمی افتند و خداوند در اطراف ایشان حفاظی را پدید می آورد تا گرفتار گناه نشوند.
درحقیقت با بهره گیری از منش و روش راستگویی برای خود دیوار حفاظتی می سازند که خداوند آن را خود برپا می دارد و در حفاظ و پوشش اوست که از گناه ایمن می شوند و غفران و غفاریت الهی آنان را در بر می گیرد. این گونه است که زمینه های رشد و ترقی انسان برای دست یابی به مقامات معنوی فراهم می آید. این همان چیزی است که هر کسی خواهان آن است و می خواهد تا به قدرت و توانایی ذاتی خویش دست یابد.
خداوند در آیات 56 و 57 سوره مریم گام نخست دست یابی به مقامات معنوی و استعدادهای نهفته و سرشته در ذات آدمی را بهره گیری از سلوک راستگویی می داند.
در آیه 57 سوره مریم دست یابی به مقام عالی و مکانت رفیع را جز در راستگویی به عنوان منش و خصلت شخص نمی داند. اصولا گام اول و بلند برای دست یابی به مقام انسان کامل آن است که شخص خود را از دام دروغ برهاند و راست گویی جزو منش وی شود. آن گاه است که به مقام انباء و نبوت می رسد. مقام انباء و نبوت نوعی ارتباط میان خدا و انسان است که شخص می تواند از آموزه های خاص خداوند بی واسطه حتی در امور جزیی زندگی خویش بهره برد. البته مقام انباء و نبوت مقامی نیست که شخص بتواند براساس آن دیگری را راهنمایی کند مگر این که به مقام رسالت و پیامبری برسد که خاص افرادی ویژه است که از آدم تا خاتم (ص) بوده است و به حکم الهی این گونه از نبوت رسالتی پایان یافته است ولی نبوت غیر رسالتی برای همگان ممکن است اتفاق افتد و این زمانی است که انسان خود را در مسیر کمالی قرار دهد و در سیر و سلوک قرآنی و وحیانی عمل کند و گامی از آن دور نشود و به سخن دیگر صداقت جزو ذات و سرشت وی شود و راستگویی جزو منش او قرار گیرد.
خداوند در آیه 41 سوره مریم صدق و راستگویی به معنای منش و خصلت فعلیت یافته شخص را زمینه دست یابی به مقام نبوت می شمارد و در آیه 56 همین سوره بر آن تاکید می کند.
تاکید بر منش بودن راستگویی به این دلیل است که در آیه سخن از صدیق که صیغه مبالغه است به میان آمده است و مراد کسی است که راستگویی جزو منش و روش وی قرار گرفته است و شخص در حد اعلای راستگویی است و عمل و کلامش و ظاهر و باطنش با هم مطابقت دارد و مخالفتی میان سخن ظاهر و باطن رفتار و واقع نیست؛ زیرا ملاک در امر نبوت صدق است و تصدیق کننده آیات و معجزات سزاوار این است که به مقام نبوت دست یابد. (روح المعانی ج 9 جزء 16 ص 139)
چنین شخصی از سوی خداوند تکریم می شود و به مقامات معنوی و مکانت عالی می رسد که مورد توجه و یادکرد خداوند قرار می گیرد و خداوند وی را به طور شخصی مورد عنایت خویش قرار می دهد و ارتباط خاصی را با او برقرار می کند که از آن نبوت انبائی یاد می شود. (مریم آیات 41 و 56)
بنابراین برای دست یابی به مقامات معنوی راست گویی نه تنها گام نخست بلکه گام بلندی است که شخص را تا مقام نبوت انبایی بالا می برد و مورد توجه و عنایت خاص خداوند قرار می گیرد و این گونه است که می تواند با فضل و عنایت خاص خداوند دیگر ظرفیت ها و توانمندی های سرشته و ذاتی خویش را به فعلیت برساند و دیگر مقامات معنوی را بپیماید.
براساس این کارکردها و آثار راستگویی است که خداوند در آیه 119 سوره توبه راستگویی و راستی را دارای ارزشی والاتر از ایمان و تقوا می شمارد؛ زیرا نمود تقوا و ایمان در راستگویی به مفهوم پیش گفته ظاهر می شود. کسی که منش وی راستگویی می شود میان باورها و اعمالش تطابق است و این مطابقت براساس اعمال صالح و راستی است که در حوزه اطاعت امر الهی قرار می گیرد. از این روست که برتر از ایمان بی عمل و یا تقوای بی راستی و درستی قرار می گیرد. شخص راستگو و صدیق کسی است که در اوج ایمان علمی و تقوای راستی است.
مقام راستگویان
مقام راستگویی برخلاف مقام مومنان و مقام متقین مقامی است که پیامبران در آن قرار دارند (مریم آیات 41 و 56) این مقام هم برای پیامبران رسول و هم نبی می باشد و بلکه مقامی است که اهل نبوت انبایی در آن جا گرفته اند و خداوند از این رو در آیه 177 سوره بقره آن را از آن ابرار می شمارد که در عقاید و اخلاقیات و رفتارهای اجتماعی خویش در مقام بلندی قرار گرفته اند. با نگاهی به آیه 38 و 40 سوره نمل می توان دریافت که این مقام ارتباط تنگاتنگی با قدرت در تصرفات و امور خارق عادت دارد؛ زیرا در این آیات خداوند با معرفی آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان(ع) نشان می دهد که او در این مقام و مکانت نشسته بود و از این روست که در امور تصرف می کرد و توانایی آن را یافته بود که در چشم بر هم زدنی تخت سنگین ملکه سبا را از یمن به فلسطین و بیت المقدس آورد.
بنابراین می توان گفت که مقام صدیقین مقام رسولان و پیامبران مامور و پیامبران انبایی و ابرار و نیکان خاص درگاه الهی است. از این رو در آیات مختلف حضرت ابراهیم (شعراء آیه 69 تا 84) ادریس (مریم آیه 56) اسحاق (مریم آیه 49 و 50) و اسماعیل (مریم آیه 54) و شعیب (شعراء آیه 177 و 179) و کل پیامبران و رسولان (احزاب آیه 7 و 8 و یس آیه 13 تا 17) را به عنوان راستگویان مطرح می سازد.
هم چنین در آیات 52 سوره آل عمران و نیز 111 سوره مائده حواریون و یاران حضرت عیسی (ع) و خضر (کهف آیات 68 تا 78) را جزو راستگویان می شمارد که در گفتارش هرگز راستگویی را ترک نکرد و او در کلام خویش و اعمال خویش برحق و راستی و راستگویی بوده است.
نشانه های راستگویی
اگر بخواهیم خود را بیازماییم و بدانیم که راستگو هستیم و بر منش و روش راستگویان می باشیم و یا راستگویی را در دیگران بجوییم می توان از نشانه هایی که قرآن بیان داشته بهره بریم. این نشانه ها به ما کمک می کند تا راستگویان راستین را از دروغ گویان دغل کار باز شناسیم و در دام حیله های ایشان نیافتیم.
نخستین نشانه از راستگویی تطابق قول و عمل شخص است. اگر گفتار شخص با رفتار وی مطابقت نداشت وی را می بایست از دروغگویان و یا دست کم کسانی دانست که صدیق نیستند بنابراین نمی توان در برابر ایشان متواضع بود و آنان را الگو قرار داد و خود را مرید ایشان دانست. این مساله را می توان با نگاهی به اعمال آنان به دست آورد. اصولا کسانی که اهل راستگویی هستند برای مردم دل می سوزانند و برای رهایی مردم تلاش می کنند و آنان را از اسارت و بندگی و بردگی استعمارگران رهایی می بخشند. از این روست که اهل انفاق هستند و می کوشند تا با کمک های مالی خویش دیگران را از بند بردگی برهانند. (بقره آیه 177) بنابر این اگر موردی دیده شد که شخص می کوشد تا مردم را برده و بنده خود کند در حقیقت او فریبکار است؛ زیرا کسی که حاضر نیست که شخصی در بند بردگی دیگری باشد چگونه اجازه می دهد که به شکل دیگر برده و بنده او شود؟
از این رو راستگویان اهل انفاق و کمک به دیگران و انسان های نوع دوستی هستند که دستگیر هر در راه مانده ای هستند. (بقره آیه 177) و به حاجت مندان و فقیران کمک می کنند. (همان) و یتیمان و ناتوانان را دستگیر می باشند. (همان) به آخرت ایمان داشته (بقره آیه 77) و نماز به پا می دارند (همان) و زکات مال خویش را می پردازند و اهل وفای به عهد هستند. خویشان را دوست داشته و به هر شکلی به آنان کمک می کنند. این ها نمونه هایی است که قرآن تنها در یک آیه بدان اشاره کرده است.
اصولا راستگویان اهل اخلاص هستند(حشر آیه 8) و در انجام وظایف عبادی واجتماعی و اخلاقی خویش کوتاهی نمی کنند و با تحمل مشکلات و رنج ها آن را انجام می دهند. (بقره آیه 177) اهل ایثار مال (حجرات آیه 15) و جهاد در راه خدا (بقره آیه 246 و 249) و صبر و شکیبایی (بقره آیه 177) می باشند.
در اندیشه و اعتقاد خویش با برهان و دلیل می باشند و این مساله خود مهم ترین دلیل بر راستگویی ایشان افزون بر صدق در عمل آنان است. (بقره آیه 111 و انبیاء آیه 24) و آیات دیگر)
با توجه به این نشانه ها، انسان به سادگی و آسانی می تواند راستگوی واقعی و راستین را از راستگویان مدعی و دروغین باز شناسد. بنابراین نمی بایست برخی از اعمال و رفتار گروهی فریبکار موجب شود تا در دام آنان افتاد. برخی با گریه و سایر شواهد ظاهری می کوشند تا مردم را فریب دهند (یوسف آیه 16 و 18) و اصولا نباید برخی از رفتارهای ظاهر و تظاهری مبنا و ملاک داوری قرار گیرد. بسیار دیده اید که دروغگویان به گریه متوسل می شوند. از این روست که قرآن گریه را حربه دروغگویان می شمارد و می گوید که آنان با گریه می کوشند تا حقیقت را بپوشانند و مردمان را گمراه کنند. بنابر این نمی بایست گریه و دیگر تظاهرات ظاهری مردمان را ملاک داوری قرار داد. (بقره آیه 204) اینان در ظاهر رفتاری را انجام می دهند که با باطن ایشان مطابقت ندارد و حتی گرفتارهای ایشان زیبا و دل پسندتر و شگفت انگیزتر است. (همان و نیز منافقون آیه 1 و 6)